«اگر من به زبان آدمیان و فرشتگان سخن گویم، ولی عشق نداشته باشم، همچون سِنجی پُرطنین و چون طبلی توخالی ام.
اگر پیامبرانه سخن گفتن توانم و از همه اسرار آگاه باشم و از دانشهای گوناگون شناخت داشته باشم،
و اگر چنان نیروی ایمانی داشته باشم که با آن کوه را جا به جا توانم کرد، ولی عشق نداشته باشم، هیچم.
اگر پیامبرانه سخن گفتن توانم و از همه اسرار آگاه باشم و از دانشهای گوناگون شناخت داشته باشم،
و اگر چنان نیروی ایمانی داشته باشم که با آن کوه را جا به جا توانم کرد، ولی عشق نداشته باشم، هیچم.
اگر تمام دار و ندارم را ببخشم و تن خود بر آتش افکنم، ولی عشق نداشته باشم، مرا چه سود؟
عشق شکیباست، عشق مهربان است، برانگیخته نمی شود، لاف نمی زند و فخر نمی فروشد، گستاخی نمی کند و خودخواه نیست، خشمگین نمی شود و کینه کس به دل نمی گیرد. از بی عدالتی خشنود نمی شود، ولی با راستی و حقیقت، شادی می کند. عشق هرگز پایان نمی گیرد، آنگاه که سخنان پیامبرانه به انتها می رسند، زبانها خاموشی می گیرند و دانشها به سر می آیند؛ چرا که دانش ما جزء است و سخنان پیامبرانه ما جزء، و چون امر کل درآید اینها تمام از میان برخیزند.
(کتاب «عهد جدید» ـ انجیل . نامه اوّل پولس، بخش ۱۳).
عشق شکیباست، عشق مهربان است، برانگیخته نمی شود، لاف نمی زند و فخر نمی فروشد، گستاخی نمی کند و خودخواه نیست، خشمگین نمی شود و کینه کس به دل نمی گیرد. از بی عدالتی خشنود نمی شود، ولی با راستی و حقیقت، شادی می کند. عشق هرگز پایان نمی گیرد، آنگاه که سخنان پیامبرانه به انتها می رسند، زبانها خاموشی می گیرند و دانشها به سر می آیند؛ چرا که دانش ما جزء است و سخنان پیامبرانه ما جزء، و چون امر کل درآید اینها تمام از میان برخیزند.
(کتاب «عهد جدید» ـ انجیل . نامه اوّل پولس، بخش ۱۳).