Tuesday 29 August 2017

بهترین راه برای بشارت دادن به کسی که در یک مذهب دروغین است چیست؟

بهترین راه برای بشارت دادن به کسی که در یک مذهب دروغین است چیست؟

جواب: 
مهمترین چیزی که ما می توانیم برای کسانی انجام دهیم که درگیر یک مذهب دروغین هستند این است که برایشان دعا کنیم. ما باید دعا کنیم که خدا قلب آنها را عوض کرده چشمانشان را به حقیقت باز نماید (2 قرنتیان 4: 4). ما باید دعا کنیم که خدا به آنها نشان بدهد که به نجات بوسیلة عیسی مسیح نیاز دارند (یوحنا 3: 16). بدون قدرت خدا و ملزم شدن بوسیلة روح القدس، ما هیچوقت نمی توانیم کسی را نسبت به حقیقت متقاعد کنیم (یوحنا 16: 7-11).

ما در عین حال باید زندگی مسیحی خداپسندانه ای داشته باشیم، تا آنهایی که در مذاهب دروغین گرفتار شده اند بتوانند ببینند که خدا در زندگی خود ما چه تغییراتی ایجاد کرده است (1 پطرس 3: 1-2). ما باید برای داشتن حکمتی دعا کنیم که دیگران را با قدرت خدمت می کند (یعقوب 1: 5). علاوه بر همة اینها، ما باید در بیان انجیل شهامت داشته باشیم. ما باید خبر نجات از طریق عیسی مسیح را بیان کنیم (رومیان 10: 9-10). ما همیشه باید آماده باشیم تا از ایمانمان دفاع کنیم (1 پطرس 3: 15)، اما باید اینکار را با آرامی و احترام انجام دهیم. ما می توانیم خبر نجات را بطور صحیح اعلام کنیم، می توانیم بحث را برنده شویم، ولی بعلت عصبانیت و یا خود بهتر بینی نتیجة اصلی را نگیریم.

در نهایت، ما باید نجات کسانی را که به آنها بشارت می دهیم به خدا واگذاریم. این قدرت خدا و فیض اوست که مردم را نجات می دهد، نه سعی ما. در حالیکه خوب و حکیمانه است که برای دفاع از ایمانمان آماده باشیم و از مذاهب دروغین مطلع باشیم، اما هیچکدام از اینها باعث نجات کسانی که در تلة دروغهای مذاهب دروغین افتاده اند نمی شود. بهترین کاری که ما می توانیم انجام دهیم این است که برای آنها دعا کنیم، به آنها بشارت دهیم، و زندگی مسیحی داشته باشیم و اعتماد کنیم که روح القدس کار جذب کردن، متقاعد کردن، و تبدیل کردن آنها را انجام می دهد.

نویسنده:سینا رخشانی
این تصاویر مربوط به چند روز پیش هست در خیابان carl johanson یکی از خیابان های شلوغ اسلو در روز جمعه سعی کردیم بشارت خدایمان عیسی مسیح را انجام دهیم 
هاللویا











sina rakhshani

Sunday 27 August 2017

چرا در اسلام شادی بد است و باید نالید و زوزه کشید؟




هدف از غم و اندوه مسخ بشر است.

شوربختانه ادیان ابراهیمی چنین هستند که بر اساس ترس انسان از مرگ ،سعی در توجیه خود دارند. این ترساندن انسان از مرگ و عذاب آخرت در همه ی ادیان ابراهیمی و ادیان با ریشه افریقایی قابل مشاهده است. روحانیون یا ایجاد ترس و خرافه های غم انگیز سعی دارند که انسانها را مسخ نمایند.
غم و اندوه با خشم و خشونت رابطه ی نزدیک دارد .انسانی که خود را در زجر و اندوه ببیند آمادگی ایجاد خشونت و عقده گشایی را هم خواهد داشت. این که گروه زیادی از مسلمانان عامل خشونت و کشتار شده اند ، جای بررسی دارد. دین اسلام و تعالیم آن به دوری از شادی و پناه به عقده های غم انگیز می انجامد.
این عقده ها در فرد مسلمان گاهی به بروز خشونت می رسد. افسردگی و شاد نبودن در اسلام یک مزیت و برتری است. در مسیحیت و یهود هم مشابه این ایجاد غم و اندوه وجود دارد. بروز خشونت از طرف یهودیان و مخصوصاً مسیحیان در گذشته بارها واقع شده است و اگر دوران روشنگری و حذف دین از زندگی در کشورهای مسیحی نمی آمد، چه بسا ایشان همسان با مسلمانان در خشونتهای دین آلود و عقده گشایی اندوههای خود رقابت داشتند!

خداوند و پیشوایان دین اسلام از شادی متنفرند

شاید بسیاری از مسلمانان بدلیل عدم مطالعه قرآن و احادیث ندانند که خداوند و پیشوایان دین مسلمانان را از شادی کردن باز داشته اند. به چند نمونه ی باز داشتن از شادی در اسلام توجه فرمایید :
آیه ۷۶ قصص : انّ الله لا یحبّ الفرّحین.  براستی که خداوند شادی کنندگان را دوست ندارد.
این آیه درباره ی شادی کردن قارون بیان شده است و مفسرین برای توجیه آنرا شادی با “غرور ” تفسیر نمو ده اند. ولی آیه واضح است : براستی که خداوند شادی کنندگان را دوست ندارد. منظور البته شادی از داشتن مال و برخورداری مادی است و نهی کرده است از شاد بودن بر داشتن نعمات خداوند. ولی براستی خدا کسی را که شاد باشد دوست ندارد؟ مگر شادی از برخورداری نعمات عیب است؟
پیامبر اسلام  : « سه چیز باعث سنگدلی می شود : شنیدن موسیقی شاد ، علاقه به شکار و پیوستن به سلاطین !» البته بگذریم که محمد خود از سنگدل ترین افراد تاریخ است که با سنگدلی گروه زیادی از اسیران در بند را کشته و شکنجه داده است و زنانشان را نیز در بازار برده ها فروخته است! حال پرسشی پیش می آید اینکه :”موسیقی حرام ولی برده داری حلال ؟” ننگ است مسلمانی و ماندن بر مسلمانی البته ننگی بیشتر است!
پیامبر اسلام : « اول کسی که به غنا (موسیقی شاد) روی آورد شیطان بود
علی بن ابی طالب : «رب لهو یوحش حرا» چه بسا که شادی و سرگرمی به احساس تنهایی یبانجامد !

احادیث بسیار دیگر درباره ی حرام بودن موسیقی وجود دارد. در برابر آن چند روایت ضعیف هم درباره کاربرد موسیقی و دف اعراب وجود دارد که مهم ترین آن درباره عروسی فاطمه است که  با بررسی تاریخ به نظر می رسد اصلاً این مراسم وجود هم نداشته؛ چه برسد به موسیقی در آن.
بنابر این متن قرآن و احادیث با استواری فرمان به پرهیز از شادی و موسیقی شاد داده اند. این در حالیست که چیز ساده ای مانند برده داری را حرام نکردند و فقط گاهی بصورت تبلیغاتی نصیحت به آزادی برده ای  را داده اند. به گواهی تاریخ  پیامبر و خلفا و امامان خود از بزرگترین مشتریان بازار برده فروشی بوده اند.

تشیّع با اندوه و خاکبرسری زنده است !

اگر به تقویم تشیع نگاه کنیم متوجه می شویم که ۶ ماه از ۱۲ ماه قمری از ماههای عبادت و نوحه و ناله است. یعنی آخوند و  روضه خوان که بیکار و علافی بیش نیستند در این ۶ ماه به جمع کردن مزد گریه سازی و خاک بر سر کردن مردم مشغولند. ایجاد غم و اندوه در تشیع با خرافات و مراسمی هم همراه است.
شیوه ناله و مرثیه خوانی مختلف است.  به غیر از مراسم محرم و صفر که بیشتر شبیه لشکر کشی است تا عزاداری (که همین لشکر کشی  هم بوده) انواع مراسم ناله و اندوه در تشیع وجود دارد. شیعیان براستی گمان برده اند که با ناله و گریه به خدا نزدیکترند! چراغ مساجد و تکیه ها را خاموش می نمایند و مانند حیوانات شروع به ناله و زوزه زدن می نمایند. در ادامه به گریه و زاری خاکبرسری می پردازند! بله این است نزدیکی به خدا و پرورش روح! یعنی عقده و اندوه و مشکل روانی داشته باشیم و گریه و زاری کنیم و بر سر و صورت بکوبیم، برای پرورش روح و روان!

هویت تشیع با این مراسم غم و اندوه پیوند خورده است. اگر مراسم عزاداری و توسری زدن شیعیان را از ایشان بگیریم، قسمت بزرگی از تشیع را حذف نموده ایم!

چرا اندوه و غم در اسلام مهم است؟

همانطور که گفتیم اندوه و غم مهمترین روش مسخ انسان در دین است و مخصوصاً در اسلام این زجر و اندوه که ناشی از نپرداختن به شادی است به مشکلات روحی و روانی می انجامد. علم روانشناسی شاد بودن را یک مزیت انسانی می داند ولی اسلام آن را تقبیح نموده است. روانشناسی سعی دارد انسانهایی شاد و امیدوار به زندگی بسازد ولی اسلام  زندگی را بیهوده می داند و  به انسان وعده ی شادی در جهان دیگر را می دهد.  اینگونه است که افرادی چون خلخالی و داعش و طالبان از اسلام زاده می شوند. انسانهایی که معنی شادی و انسانیت را نفهمیده اند و سعی دارند با خشونت و کشتار این عقده ها را خالی کنند! امیدشان به دنیا نیست و برای جهان دیگر است که می کشند تا رستگار شوند!

سردمداران اسلام  از این افراد روانی شده برای رسیدن به اهداف خود بهره برده اند. با تحقیر مسلمانان بایشان خشم می دهند و مسلمانان هم خشم خود را بر دگر اندیشان و حتی بر یکدیگر خالی می کنند!


چه می شود کرد؟

در این مورد بخصوص اکثریت مردم ایران چندان توجهی به تبلیغات رژیم شیعه ندارند و همواره از مراسم عزاداری برای مسافرت و گشت و تفرّج بهره برده اند. ذات انسان از اندوه بیزار است و به شادی علاقه دارد. پس از ۳۶ سال حکومت ارتجاع سیاه بر ایران می بینیم که توجه مردم به رقص و موسیقی بسیار بیش از اول انقلاب است و هنرمندانی که مردم نادان به غلط مطرب می خواندنشان و بسان دلقک بایشان می نگریستند، امروز از چنان محبوبیتی برخوردارند که رژیم بارها به کنسرتهای ایشان حمله کرده است.
شش میلیارد دلار را  از اوایل دهه ۹۰ تا کنون به ساختن قبر برای خمینی قاتل قرار دادند و بجای آبادانی خوزستان جنگ زده و دیگر استانهای جنگ زده به ساختن قبر برای یک خائن به ایران پرداختند. آن هم با ۶ میلیارد دلار  که معادل ۱۰ میلیارد دلار امروز است! ملت ایران اما کاری به این قبر ندارند و میانه خرداد بهترین زمان برای سفر و گشت و گذار پایان بهار است!
اما باید بیش از پیش به مراسم دروغین عزاداری شیعیان بی اعتنایی نمود. این مراسم انسانی نیست و باعث سنگدلی می شود. شادی است که قلب را رقیق می نماید و اندوه و عقده ها باعث سنگدلی و مرگ روحیه انسانی است. بیش از پیش به مراسم عزاداری نرویم و بیش از پیش به کودکانمان بیاموزیم که این شادی است که برای زندگی مفید است و در غم و زاری کردن فایده ای نیست.






 SINA RAKHSHANI

Wednesday 23 August 2017

حق گرفتنیه.

پاسخ مردمى به اخوندهاى
- ضدمردمى
قهرمانانى چون اصغر نحوى پور راه مبارزه را به روشنى نشان دادند.

#زنذه باد اصغر نحوی یور
@ سینا رخشانی 

Monday 21 August 2017

ادب کردن زن به شیوه الله !

… آنگاه الله بی درنگ سفارشی دارد به مردان الله پرست که اگر از زنانتان در ترس هستید که از شما فرمان نبرند یا اسرار شما را فاش سازند، می توانید سه راهکار را پشت سر هم و بدون قید به اجرا بگزارید؛ یعنی به آنها هشدار دهید و اگر پند گرفتند چه بهتر؛ اما برای گوشمالی دادن آنان پس از آنکه هشدار دادید و پند نگرفتند، از همخوابگی با ایشان دوری کنید و آنان را کتک بزنید !! پس چون تسلیم اراده ی شما شدند، دیگر آنها را سرکوفت نزنید، چرا که الله مدینه البته که قدر قدرت (و قلدر!) و بزرگ است. چنانچه با این دجالگی اسلامی بخواهید بیشتر آشنا شوید، تنها کافی است این آیه را در چند قرآن متفاوت در بخش ترجمه هایش بخوانید؛ حتما می بینید که به جای واژه ی “وَاضْرِبُوهُنّ / کتکشان بزنید”، چیزهای دیگری نوشته اند یا حتی از روی ترجمه ی آن پریده اند؛ مثلا به جایش گفته اند “ترکشان کنید”! و آریایی الله پرستی که عربی نمی داند، به ناچار ترجمه را می خواند و فهم او از اسلام مبین، چیزی بیشتر از تحریف، تفسیر و مغلطه ی دین فروشان در ترجمه نیست.
الله ادعا کرده که زن و مرد را برای آرامش یکدیگر آفریده است؛(البته بهتر است بگوییم الله می گوید که زن را برای آرامش مرد آفریده است!) اما اگر چنین می بود، نرها را بر ماده ها سروری نمی داد و زن ها را تهدید به کتک خوردن قانونی و شرعی از سوی نرهایشان نمی کرد و به مردان مسلمان سفارش نمی نمود این “گل خوش عطر باغ ملکوتی”!! را به باد کتک بگیرند. الله از آنجه این اندازه وقیح است و چنین گزافه هایی می بافد، چون که خود را آفریننده ی ایشان می داند، حال آنکه این داستانی باستانی و از سر بی خردی و بی دانشی انسان بوده است که داستان آفرینش ساخته شده است. پس نه خدایی چنان آفریننده باشد  و می دانیم که آزادی انسان دقیقا بر استواری رای و خرد که خواست آن حقوق برابر زن می اید، بنیاد گذاشته می شود.

تکریم مرد و زن برای تحقیر ناخودآگاه زن!

در آیه ای دیگر از الله دانا، وی فرموده که زن و مرد که همسر یکدیگر هستند، برای یکدیگر همچون پوشش می باشند؛ در این آیه ای که خواهم آورد، چنان بوی تعفن الله پرستانه ای از شهوترانی و درآمیختن آن با قداست الله پرستی دیده می شود که لازم می آید برای آن توضیحی بنویسم؛ در سوره ی ماده گاو ۱۸۷، الله زن و شوهر را برای یکدیگر همچون رخت می داند:
أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَآئِکُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ عَلِمَ اللّهُ أَنَّکُمْ کُنتُمْ تَخْتانُونَ أَنفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ وَعَفَا عَنکُمْ فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُواْ مَا کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ وَکُلُواْ وَاشْرَبُواْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّواْ الصِّیَامَ إِلَى الَّلیْلِ وَلاَ تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَقْرَبُوهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ”، یعنی:
در شب هاى روزه داری، همخوابگى با زنانتان بر شما حلال گردیده است، آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستید، چرا که الله مى دانست که شما با خودتان ناراستى مى کردید، پس توبه شما را پذیرفت و از شما درگذشت، پس اکنون با آنان همخوابگى کنید و آنچه را الله براى شما مقرر داشته طلب کنید و بخورید و بیاشامید تا سپیده ی بامداد از سیاهه ی شب بر شما نمودار شود، سپس روزه را تا هنگام شب به پایان رسانید و در حالى که در مساجد معتکف هستید، با زنان خود درنیامیزید که این است‏ حدود احکام الهى؛ پس بدیشان نزدیک نشوید. اینگونه الله نشانه های خود را براى مردم بیان مى کند، باشد که پروا پیشه کنند. (ماده گاو، ۱۸۷)
نخست اینکه در این آیه روی سخن الله مردسالار، همانا به مردان است و نه زنان. حلال کردن آمیزش جنسی با زنان از اینرو در این آیه بدان اذعان شده است که الله معترف است که نر الله پرست حدود وی را رعایت نخواهد کرد؛ یعنی اگر وی از برده ی مومنش می خواست که در شب های رمضان از همخوابگی با زنش دوری کند، او که این را نمی پذیرفت و چون الله پیشتر از این، به این امر آگاه بوده، آن را حلال کرده است و این نهایت خردمندی یک الله داناست!

نکته ی دیگر آنست که گویا تازیان الله پرست تا پیش از آمدن این آیه ی جلیله، در مساجد در هنگامی که در آنجا معتکف می بوده اند، با زنان خود درمی آمیخته اند و فرایند رابطه و کامجویی جنسی را در مسجد به انجام می رسانده اند؛ و از اینرو الله بر آنان این کار را ممنوع و حرام کرده است؛ یعنی این تعفن حس شهوترانی عربی اسلامی تا بدان پایه است که الله از فراز هفت آسمان پیام می فرستد که ای نر ابوالحشر، من که آنقدر مهربانم! که حرمت همخوابگی در رمضان را برداشتم، تو نیز دست از رابطه ی جنسی در مسجد و در خانه ام بردار !! این نرهای تازی که اسلام پناهند را تصور کنید که اگر این آیه انزال نشده بود، امروزه در شب های اعتکاف خود در مساجد، با همدیگر چه ها که نمی کردند !! یعنی برای الله پرست تفاوتی میان بستر عشق بازی در خانه ی خودش و خانه ی الله وجود ندارد و خب الله از این گستاخی شاید خوشش نیامده.

چند ویژگی واژه پوشش برای درک قرآن :

الله چرا زنان و شوهرانشان را برای همدیگر رخت تصور می کند ؟ مگر رخت چه ویژگی هایی دارد  ؟ چند پاسخ می آورم:
پوشاننده است، پشتیبان از سرماست، آذین دهنده است؛ البته اینها خیلی هم خوب است، اما تنها این نیست. رخت دو ویژگی مهم دیگر دارد که بسیار در روابط زناشویی ویرانگر و اسفبار است: کهنه می شود، می تواند بیش از یکی باشد !!
هشدار… آیا یک نر الله پرست نمی تواند تا چار زن همزمان و همیشگی بگیرد ؟ پاسخ مثبت است؛ اما یک زن به اصطلاح آزاد، تنها می تواند هم زمان یک شوهر داشته باشد. این یک نابرابری جنسی است؛ نه بدین معنا که اگر زنی ۴ شوهر هم زمان می داشت بهتر بود، بلکه بدین معنا که چرا الله نر صفت به مرد این حق را داده، اما همین حق را از زن دریغ کرده است ؟! از این آیه پیداست که خطابش به نرهاست و می گوید که زنانتان برای شما مانند کالا و رخت و پوشاک هستند، می توانید ۴ گونه ی مختلفش را هم زمان داشته باشید. افزون بر این کنیز بیچاره هم نوش جانتان !! این آیه، آیه ای مردسالارانه است که علیه زنان نازل شده. دیگر نکته اش اینست که اگر زنتان پیر و فرسوده شدند همچون رخت و پوشاک، پس آنها را به دور اندازید و تجدید فراش نمایید و می توانید آنها را به همین آسانی دگرگون کنید؛ با یک نگاه به بحران جنسی ازدواج با کودکان در کشورهای الله زده، این مورد دستگیرتان می شود؛ البته شاید این فرهنگ ایرانی است که تا حدودی چنین روندی را برنمی تابد و کمتر شاهد ازدواج با کودکان بوده و هستیم اما هست! هر چند فرهنگ ایرانی ما هم تا حدود بسیاری زیادی آسیب دیده، اما اگر کم و کاستی جدی در این روابط برخی خانواده های ایرانی نمی بینید، این فرهنگی ایرانی است و نه اسلامی؛ پس نگویید اسلام کِی چنین گزافی زده یا مگر می شود !! می بینید که شده؛ مگر بخواهید قرآن را انکار نمایید!

در تازی نامه و سیره ی نبوی، زن ها از جایگاه فروتری نسبت به مردان برخوردار هستند و ارزش سوگند خوردن و شهادت دادن زن نسبت به مرد کمتر است؛ شهادت یک زن با شهادت یک مرد در اسلام تبعیضگر برابر نیست؛ بر اساس نص قرآن برای یک امر، شهادت دو نر کافی است، حال آنکه برای همان مورد باید چار زن شهادت دهند، یعنی یک مرد برابر با دو زن ارزش گزاری شده است؛ در ضمن شهادت زنان از اینروست که نر الله پرستی در کار نباشد وگرنه اصلا به شهادت دادن زنان رجوع نخواهند کرد، یعنی در اسلام شریف هتا ادای سوگند و گواهی دادن با اولویتی نرینه همراه است. تازی نامه در این باره اینگونه تبعیض را برقرار کرده است:
  • “وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى”، یعنی:

دو نفر از مردان خود را شاهد بگیرید و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن از کسانى که مورد رضایت و اطمینان شما هستند برگزینند تا اگر یکى انحرافى یافت، دیگرى به او یادآورى کند. (ماده گاو، ۲۸۲)


نوشته:سینا رخشانی

@سینا رخشانی

پیدا شدن اسنادی در مورد دروغ بودن قرآن یا همان تازی نامه



تازی نامه یا قرآن کتابی است سرشار از تضاد و تناقص گویی که به هیچ روی دارای جنبه عقلی و منطقی نمی باشد. این کتاب، الله یا خدایی را به ما معرفی می کند که پر از خشم و نفرت، مالامال از عقده های  کم خود بینی ، ضعف شخصیت و نیاز به کرنش ، سجده، تعظیم آدمیان و تعریف و تمجید وی داشته، و شمشیر انتقامش هرلحظه بر روی انسانهایی که اندکی از اطاعت و پیروی وی جدا شوند تیز و بران، و آتش خشمش عالم سوز و خانه برانداز است.
برخلاف جمله معروف : “بسم الله الرحمن الرحیم “، که بارها و بارها در آغاز هرسوره به چشم می خورد و ظاهراً با نام خداوند بخشنده مهربان آغاز می شود، در تازی نامه (قرآن) که گفته می شود کلام الله است کمتر نشانه ای از بخشندگی و مهربانی الله دیده دیده شده و سرشار از تناقض گویی، خشم، کینه، و انتقام جویی الله ساخته و پرداخته محمدابن عبدالله است.



زن ستیزی در قرآن
گرچه بیشتر آنچه که در قرآن نوشته شده مانند ساختمان زمین و آسمان، کهکشان، کوه و دشت و دریاها و اطلاعات داده شده بیشترنادرست می باشد ولیکن هیچکدام از آن اشتباهات و نادرستی ها زشت تر و نا پسندتر از زن ستیزی و کوچک و ناچیز شمردن زنان در قرآن نیست. زنانی که نیمی از جمعیت هر جامعه را می سازند و کارآیی و خدمات آنان در تولید، بزرگ کردن و به ثمر رساندن فرزندان و همکاری با شوهران خود از مردان پیشی جسته و دارای ارزش بالاتری می باشند،
در قرآن زن به عنوان موجود ناچیز و بی ارزش و وسیله دفع شهوات و خوش گذرانی مردان شناسانده شده است. در باره بی ارزش و ناچیز شمردن زنان در قرآن که گفته می شود کلام الله مدینه است، همکار گرامی و اندیشمند ما آقای سیروس پارسا در دو مقاله بسیار مستند به شرح کامل پرداخته و در این جا دو نمونه از زن ستیزی قرآن به نگارش در می آید:
۱– سوره بقره آیه ۲۲۳:
نِسَآؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ فَأْتُواْ حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِکُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّکُم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ.
زنانتان کشتزار شما هستند. هرجا که خواهید به کشتزار خود درآیید. و برای خویش از پیش چیزی فرستید و از خدا بترسید و بدانید که به نزد او خواهید شد. و مومنات را بشارت ده.
۲-“الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا ﴿۳۴
 مردان را بر زنان تسلط و نگاهبانی است به واسطه آن برتری که خدا بعضی را بر بعضی مقرر داشته و هم بواسطه آنکه مردان از مال خود باید به زنان نفقه دهند پس زنان شایسته و مطیع در غیبت مردان حافظ حقوق شوهران باشند و آنچه که خدا بحفظ آن امر فرموده نگهدارند و زنانیکه از مخالفت و نافرمانی آنان بیمناکید باید نخست آنها را موعظه کنید اگر مطیع نشدند از خوابگاه آنها دوری گزینید باز مطیع نشدند آنها را بزدن تنبیه کنید چنانچه اطاعت کردند دیگر بر آنها حق هیچگونه ستم ندارید که همانا خدا بزرگوار و عظیم الشان است (۳۴) (ترجمه الهه قمشه ای)”
کشف برگهایی از قرآن قدیمی:
روزنامه دیلی میل در شماره جمعه ۴ سپتامبر ۲۰۱۵ خود از کشف قطعات و تکه پاره هایی از قرآن  در دانشگاه برمینگهام انگلستان گزارش می دهد که تاریخ دست نوشته های  آن به سال های ۱،۳۷۱ثا ۱،۴۴۸برمی گردد. این برگهای قرآن با مرکبی بر پوست حیوانات به وسیله کسی نوشته شده که شامل بخش هایی ازسوره یا فصل ۱۸ و ۲۰ بوده و  با پیامبر اسلام آشنایی داشته است.
پژوهش گران بر این باورند که این برگهای قرآنی در سال های میان۵۶۸ و ۶۴۵ میلادی نوشته شده، در حالی که دوران زندگی ۶۳ سالگی پیامبر اسلام میان سال های ۵۷۰ تا ۶۳۲ میلادی می باشد. پژوهش و بر  بررسی علمی از روی کربنی که در نوشتن این برگهای به کار رفته، آن را قدیمی ترین قرآنی را نشان می دهد که تا کنون در جهان شناخته شده است.
کشف این برگهایی از قرآنی  کهنه و قدیمی از آن جهت اهمیت دارد که در مورد پیدایش قرآن گفته شده که این کتاب نخست به صورت شفاهی از فردی به دیگری (سالیان درازی) سینه به سینه انتقال یافته و آنگاه به نگارش و به صورت قرآن کنونی در آمده است. در حالی که این برگهای نوشته شده بر روی پوست پیش از محمد بوده و این می تواند اسلام را به لرزش در آورده و آنچه در باره اسلام و محمد گفته شده زیر سؤال برده، و نیاز بدان است که در تاریخ و شرح اسلام تجدید نظر شود.
شک و تردید در باره قرآن
توم هلند Tom Holland تاریخ شناس گفت اکنون دیگر ما نمی توانیم با اطمیان و درستی بگوییم که قرآن چگونه پیداشده و همین عدم اطمینان و نا باوری در مورد داستان محمد، اصحاب و یارانش نیز صادق است.
کیت اسمال Keith Small از دانشگاه آکسفورد اضافه می کند که: “ محمد و یارانش کتابی (قرآن) را که قبلاً وجود داشته برای کارهای سیاسی خودمورد استفاده قرار داده، و گفته اند که از  آسمان (بهشت) به وی وحی شده است.
پروفسور نادر دینشو Nadir Dinshaw  که در باره  ارتباط میان ادیان بررسی و پژو هش می کند می گوید: “ کشف این برگهای قرآنی ما را به چند سالی پیش از پیدایش اسلام می برد.”
از آنچه گفته شد:
قرآن، یا تازی نامه کتابی است سرشار از تناقض گویی، اطلاعات نادرست و افسانه های تخیلی و بی منطق که کمترین ارزش علمی، ادبی، فرهنگی، و به طور کلی آموزشی ندارد. این کتاب بر خلاف آنکه در سر لوحه هرآیه با جمله زیبای: “بسم الله الرحمن الرحیم یعنی بنام خداوند بخشنده و مهربان” آغاز می شود ولیکن سراپا پراز خشم و کینه دوزی، انتقام جویی و قلدری الله مدینه است که در آن همواره مسأله انتقام است و از بخشش، مهرورزی، خبری نیست.
در این کتاب اطاعت بی چون و چرا، تعظیم و تکریم بی مورد در برابر الله ساخته و پرداخته محمد همواره مطرح و تنها راه جلوگیری از خشم الهی خواهد بود. گذشت و عفو و نادیده گرفتن اشتباهات انسانی که می تواند در هرفرد و هرزمان دیده شود به ندرت مورد عنایات الله محمد قرار می گیرد.
تبعیض در مورد ظلم و ستم به زنان، نادیده گرفتن حقوق آنان در برابر مردان، و تحمیل و سوار کردن مردان بر سرنوشت زنان، از آنان بیگاری کشیدن و به عنوان سکس و رفع شهوت مردان بهره برداری نمودن بخش هایی از این کتاب رحمت الهی برای رفع هوس رانی محمدابن عبدالله نوشته و پرداخته شده است.
 همانگونه که گفته شد اطلاعات در مورد کوه و دشت، دریا، و صحرا، و به طور کلی کره زمین، و آسمان، ستاره ها و سیارات در این کتاب تخیلی، و عمومن نادرست نادرست می باشد. بنابراین، می توان گفت که قرآن کتابی هیچ و پوچ است و کمترین ارزشی برای خواندن ندارد.
نکته پایانی:
پیدا شدن برگ هایی از  یک قران کهنه که بر روی پوست حیوانات دست نویس شده قدمت نوشتن و وجود آن را به سالیان پیش از تولد محمدابن عبدالله می رساند. این موضوع هم اکنون میان پژوهشگران و تاریخ شناسانی چند مطرح و پرسش برانگیز است که قرآن پیش از محمد وجود داشته، محمد و یارانش (اصحابش)از آن بهره برداری سیاسی نمودند و داستان بچه گانه و مسخره ظهور جبرییل و خواندن سوره های قرآن ، یعنی کتابی که سالیان پیش وجود داشته را برای محمد خوانده را مطرح و ابداء نمودند. آنگاه این خوانده ها سینه به سینه در میان اصحاب پیامبر نقل گردید تا زمان عثمان که آن را به صورت کتابی در آوردند!.







نوشته شده توسط:سینا رخشانی


Saturday 19 August 2017

amen

I have decided to follow Jesus,
no turning back
no turning back


چرا سرانجام ما به این بدبختی رسید؟

چرا و چگونه به این فلاکت رسیدیم؟!

 

ایران و سرانجام بد آن

اینکه ایران کشوری بوده است پیوسته در تلاطم و آشوب و جنگ، امری است که از زمان باستان وجود داشته و تاکنون نیز ادامه دارد. یعنی جنگ و آشوب (از جمله انقلاب و کودتا)، اهریمنی است همزاد تمدن ما و تمدن های همسایه که سایه جنگ را پیوسته بر سر ایران افکنده بوده اند.دوران باستان عجیب نیست اینکه اینکه ما (مثل همه ) همیشه به دنبال ایجاد جنگ یا دفاع از میهن خود بوده ایم، فرایند جنگ و تجاوز به ایران اما در فرهنگ گذشته ما جا افتاده و ما را با خشونتی نهادینه (زیر ظلم و آشنا با خشونت) بار آورده است؛ ما میراث دار تمدنی پر از جنگهای و تجاوزات به ایران نیز هستیم و حتی بدون آنکه الزاماً در روزگار خود و زندگی شخصیمان به آن روی آورده باشیم، یک تاریخ از چنین رفتاری و یک فرهنگ باستانی از جنگهای بی پایان را در کارنامه ی تاریخی میهن خود داریم.
اما آیا می توان پذیرفت آنچه که در درازنای تاریخ پر خشونت بر ما گذشته است، همچنان نیز عنصری تعیین کننده در رفتار زندگی کنونی ما باشد، برای آینده و سرنوشت ما تصمیم بگیرد و نقش تعیین کننده ای در دیگر رویکردهای ما داشته باشد ؟







خشونت دشمن امروزین ماست

آیا خشونت طلبی گذشته و دفع خطر با ابزار خشونت که اوج آن در یک جنگ متبلور می شود، ما را به سرانجام مقصود رسانده است ؟ آیا کشور ما را از تجاوز و تجزیه نجات داده است ؟ آیا نهادهای آزادی خواه، ملی و فرهنگی توانسته اند جوانه زده، رشد کنند و بقا یابند ؟ آن هم  به دور از خشونت در جهنم خون و آتشی که خشونت به پا کرده و می کند؟
آیا ما از جنگ سود برده ایم یا زیان ؟ آیا جنگ با همسایگان و ورود الله پرستان شمشیر به دست که مسیر بهشتشان بر خون های ریخته شده ی ما ایرانیان هموار می شد و سپس جنگ های داخلی در قالب مقاومت های ملی یا محلی، ما را از شر دشمنان غیر بومی، غیر هم زبان و غیر هم کیش، رهانیده است یا نه ؟ اگرنه ؟ شاید چیزی باید تغییر می نمود.
با پاسخی صادقانه و نگاهی به تاریخ، پاسخ همه ی این موارد منفی است. بدین معنی که استفاده و کاربرد خشونت و پرداختن جنگ، چه در قالب یورش و پدافند، ما را شاید و شاید در برهه ای کوتاه از تاریخ خرسند کرده باشد، اما پس از آن و با گذشت چند  سال، ما درمی یابیم که به دستاورد دلخواه و نتیجه ی مطلوب نرسیده ایم. اینکه، بتوانیم در صلح و آرامش، به چیزهایی ارزشمند و ماندگار برسیم که امروزه آنها را به عنوان حقوق بشر، آزادی بیان و چیزهایی از این دست می شناسیم. چیزهایی که هرگز با موشک بدست نخواهد آمد!







آیا خشونت طلبی و روح کینه ورزی و انتقام نیست که در مقیاسی کوچک تر، خواهان کشتن یک انسان در قالب اعدام به بهانه ی دادگری است ؟ آن هم عدلی که از قرآنی ستبر در اندود خرافات و سنگدلی و شقاوت هزار و چهارصد ساله اش ریشه می گیرد ؟ آیا با این همه اعدام دست کم در یک سده ی گذشته، توانسته ایم ذره ای از تجاوزها، دزدی ها، قاچاق، قتل ها و … بکاهیم ؟ (هرگز!)
اگر به جای خشونت، به راهکارهایی دیگر و جایگزین اندیشیده بودیم و دست کم تنها یک بار آنها را در تاریخ دراز خود آزموده بودیم تا نتیجه ای دیگر را نیز تجربه کرده باشیم، آیا نمی توانستیم امروز به استناد آن تجربیات، سخنی تازه زده و تعبیری داشته باشیم که ما را به جهت برون رفت از بحران کنونی خشونت گرایی و خشونت طلبی، یاری سازد ؟
پس اشکال ما به مانند بسیاری دیگر از تمدن ها، خشونت سنتی و نهادینه، قانونی و توجیه شده ای است که از دیرباز تا اکنون عرف فرهنگ ما از بعد سیاسی، دینی، اقتصادی، اجتماعی و ملی ما شده است!
آیا اکنون باید همچنان همان رویه ای را ادامه داد که سده هاست است ادامه داده ایم و با نداشتن تجربه هایی کارکرد پذیر و ملموس در گذشته، همچنان کژدار و مریض با این معضل، یعنی ابراز و تجویز خشونت در هر گونه و شکل و مقیاسش،  آیا رفتار کنیم ؟ آیا نمی توانیم از تجربیات دیگر تمدنها و بلکه از تجربیات موفق دیگران بهره مند شویم ؟
آیا رویکرد ضد حکومت دینی (سنت الهی)  یعنی سکولاریسم و جدایی دین از نهاد دولت، و بلکه جدایی کامل دیانت خدافروش و آخرت فروش از سیاست، نمی تواند به ما در این راهبرد کمک نماید ؟ اینکه برای جان انسان ها  بر خلاف آیه های قرآنی و حتی دیگر متون خرافه و پوسیده ی دیگر، ارزش زندگی و حقوق انسانی قائل شویم ؟
به این بیندیشیم که اعدام، حتی اگر اعدام متجاوز و قاتلی هم باشد، نه از میزان جرم و جنایت کاسته است و نه خواهد کاست. در واقع، اجرای اعدام، نه از برای کاهش جرم و جنایت، بلکه صرفاً یک خونخواهی احساسی و بازتولید کینه است که سامانه ی نفرت پراکن دین و سنت بنیانگذار و مشوق آنست.


علوم انسانی در ایران مهجور ماند

به این بیندیشیم که هیچ انسانی مجرم زاده نمی شود، بلکه این فرهنگ و تمدن و هازمان(جامعه) ماست که از آنها چنین اهریمنانی می سازد و سرانجام از آنها انتقام کشی می کند؛ آن هم هنگامی که دیگر کار از کار گذشته است و نمی توان خسران ریختن خون و یا تجاوز یا هر ویرانی دیگری از سوی بزهکار و مجرم را جبران کرد. نوشدارویی پس از مرگ سهراب… مایه ی تاسف است که ملت ما با آن همه ادعای تمدن چند هزار ساله، در عرصه هایی از کشورهایی دیگر عقب افتاده است که نه پیشینه ی تاریخی بیش دارند و نه حتی کارنامه ای درخشان تر از ما در رویارویی با این مسائل. اما از سده ی هژدهم و به طور مشخص نوزدهم میلادی، این ملت ها دچار تحولات بنیادی در ساختار اندیشه، چارچوب ذهنی و طرح مطالبات خود شدند، فرهیختگی یافتند و به علوم انسانی پرداختند. علمی که در ایران استبداد زده و آشوب زده از خرافه و دستگاه تحمیق حوزه های علمیه ی اسلامی به عنوان بنگاه های شستشوی ذهنی توده های مردم و دین فروشی و ایجاد ترس از جهنم موهوم و طمع به بهشت موهوم، علمی بسیار مهجور ماند و نه بومی رشد کرد و نه بومی دیده شد و نه بومی توانست به عرصه ی کار وارد شود.
 
 

تماشای اعدام، نشان از فرهنگی تاریک

اینکه هنوز تنبیه بدنی در مدرسه های ایران رواج دارد و اینکه مردم با فرهنگ اما الله زده، بدبختی خود را بامدادان با خود به دوش می کشند و صف می بندند تا اعدام یک انسان دیگر را با شادی و ذوق و لذت تماشا کنند، نشان دهنده ی ژرفای فاجعه ی موجود در فرهنگ ماست و اینکه ما راه بسیاری در بهبود این وضعیت در پیش داریم.

اما میانبری نیز وجود دارد. میانبری به نام سرنگونی باورها و سرنگونی این دستگاه دین فروش و واژگونی تمامیت ولایت فقیه و از ریشه برکندن همه ی خمینی هایی که هم خونمان را ریخته اند و هم تاریخمان را مصادره کرده اند و زهر دین اسلام را پیوسته در شریان های خسته از جور ایرانیمان تزریق ها کرده اند و به ما خورانده اند همه دروغ ها و یاوه هایشان را. اینکه ما نخست باید سر مار را بزنیم…
روزگار مردم آن هنگام درست می شود که از نهادهایی همچون آموزش و رسانه ها تا حکومت ملی و فراگیر، نسلی را بپرورانند که بدانند خشونت خشونت را نفی نمی کند و باور کنیم که نمی توان خون را با خون شست.

write by : sina rakhshani

جمهوری_اعدامی

  فرقی نمیکند چه کسی رئیس جمهور باشد! #جمهوری_اعدامی "Det spiller ingen rolle hvem som er president! #Henrettelsesrepublikken "